عشق من طاها

دوازده ماهگی

پسر گلم سلام .عشق مامان همه زندگی من چند روزه  که وارد 12 ماهگیت شدی و چیزی نمونده تا تولدت همه وجودم شیرینی زندگی ما.خیلی دوست دارم.از خدا به خاطر همه لطفش به من ممنونم الان که دارم این مطلب رو میزارم تو توی خواب ناز هستی.امشب حسابی شیطونی کردی خونه بابا جون اینقدر شیطونی کردی که خوردی زمین و کلی گریه گردی.الهی بمیرم اشکات همین جوری میریخت فدای پسرم بشم دو روزه که دو تا دندون خوشگل دیگه از بالا درآوردی و مامانی خیلی ذوق کرد.قربون راه رفتن  قشنگت بره مامان با اون دویدن های یواشکی طاها  تو همه زندگی من و بابایی هستی.پسر ناز و خشگلم خیلی ذوست داریم  
27 دی 1395

یازده ماهگی

پسر نازم سلام.الان که میخام این مطلب رو بزارم تو وبلاگت خدا رو هزار مرتبه شکر میکنم به خاطر وجود تو توی زندگیمون.ووروجک مامان خیلی شیطون و  خوشمزه شدی و حسابی همه رو سرگرم کردی با شیرین کاریات. نمیدونی دیشب که شب یلدا بود چقدر بهت خوش گذشت و تو حسابی بازی کردی.و وقتی اومدی بغل من فوری خوابت برد. عشقم من و بابایی  خیلی  دوست داریم.خیلی دوست داریم پسر نازم واقعا نمیرسم که بیام و تو وبلاگت مطلب بزارم.الان 7 روزه که وارد یازده ماهگی شدی و من امشب تونستم بیام.طاهای مامان تو خیلی زود شروع به راه  رفتن کردی و قدم های قشنگت  رو روی زمین گذاشتی. ولی مرتب زمین میخوری و مامانی و بابا یی همش مواظب تو هستن. قربون خ...
2 دی 1395

ده ماهگی

طاهای شیطون ما دیروز 24/8/95 رفت تو ده ماهگی . این پسرک شیطون حسابی ما را اذیت میکنه . من بابای طاها هستم . همین امروز از سر کار اومدم نهار بخورم اینقدر اذیتم کرده و بعد هم کل پیرهن و لباسم را کرده زیر برنج و روغن . این شیطون بلای ما چند روزی هست که برا چند ثانیه روی پاهاش می ایسته . خلاصه من از دستش حسابی شاکی ام . کتابام را پاره میکنه . از سرو کله م میره بالا نمیزاره نهار بخورم . چایی باید سر پا بخورم. ولی با تموم این شیطنت ها امید من و مامانش هست و حس حرکت کردن و شاد بودن .من از خدای مهربان می خوام که از این شیطون ها به همه بده و این ادیت ها به سر همه بیاد که خیلی خیلی لذت داره ...
25 آبان 1395

نه ماهگی

اول از همه میگم خدایا شکرت پسر مامان سلام.عشق قشنگ مامان وارد نه ماهگی شدی .توهمه زندگی مامان و بابا هستی. پسر عزیزم با اینکه هر  روز به شیطنت هات اضافه میشه ولی خیلی  شیرین و دوست داشتنی هستی. پسر گلم نمیدونی چقدر برای ما عزیزی. چند روز پیش رفته بودیم خونه خاله زهرا وتوحسابی اونجا شیطنت گردی همش میرفتی و منم دنبال تو که مبادا زمین بخوری با اینکه اینقد هم مواظب بودم چند بار محکم خوردی زمین و حسابی گریه کردی. اونجا اصلا طرف ایسان کوچولو نمیرفتی فقط با بارمان بازی می کردی. یه عکس از روز عاشورا میزارم
2 آبان 1395

پسر خوشگلیم

عزیز دل مامانی سلام.پسر نازم بزار اول بهت بگم که چرا دیر به وبلاگت سر میزنم مامان اصلا یه لحظه هم بیکار نمیشه ماشاالله تو هم که خیلی شیطون شدی همش دنبال تو هستم مامان فدات بشه پسر نازم تو وارد هشت ماهگی شدی و دو تا دندون خشگل تو دهنت داری.چار دست و پا میری و همه زندگی رو به هم ریختی.اگه بدونی چیکار میکنی.از همه شیطنت هایی که میکنی سعی میکنم فیلم بگیرم. من وبابایی به خاطر وجود تو همیشه شکرگزاریم.و روز به روز هم به شیرین کاریات اضافه میشه طاها تو همه زندگیم هستی مامان جونم. راستی 95.06.06 هم عروسی عمو فرزاد بود که خیلی خوش گذشت پسرم تو عروسی عموش لباس ایل اصیل قشقایی پوشیده بود و خیلی ناز و با مزه شده بود.     ...
28 شهريور 1395

پنج ماهگی

پسر نازم عشق و هستی مامان وارد 6 ماهگی شدی .عزیزترین مامان نمیدونی خدا رو به خاطر وجود تو چقدر شکر میکنم.خدایا ازت ممنونم شیرینی زندگی من زندگی مامان و بابا با هر روز لبخندهای تو میگذره. طاهای مامان این روزا همش در حال خزیدن هستی و همش دستات توی دهنته اخه میخای دندون در بیاری هنوز نمیتونی جهار دست و پا بری ولی خیلی تلاش میکنی. صداهای عجیبی از خودت در میاری.عاشق بابایی هستی.از الان معلومه خیلی ذوست داریم.همه دوست دارند از ته دلم برای خاله راضیه دعا میکنم و ارزو میکنم خدای بزرگ یه نی نی سالم بهش بده اخه خیلی وقته منتظره.الهی امین
30 تير 1395