عشق من طاها

گل پسری

1394/11/3 22:43
نویسنده : مامانی
398 بازدید
اشتراک گذاری

مامانی جونم سلام.امروز توی خونه خیلی حوصلم سررفته اخه از صبح تا حالا که ساعت نزدیک 11 شبه تنهام

ساعت 5بابایی اومد خونه و زودی رفتش گفت شب جلسه دارم.البته تو که هستی من احساس تنهایی نمیکنم.

الانم داری تکون میخوری عزیز دلم انگار میدونی که دارم این حرفاروبرای تو می نویسم.

گل پسرم این روزا بی صبرانه منتظر اومدنت هستم ان شاالله این روزا به سلامتی زودتر بگذره و تو عشق من و بابایی بیای پیشمون.همش حس میکنم میخای زودتر بیای پیشمون.خیلی دوست دارم پسرک قشنگم.

راستی امروز ساک تو رو آماده کردم .ساکی که برای بیمارستان باید آماده می کردم.برات دو دست لباس گذاشتم

پتو،پوشک،قنداق ...

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)