عشق من طاها

واکسن 6 ماهگی حافظ

1399/2/25 12:47
نویسنده : مامانی
103 بازدید
اشتراک گذاری

عشقای زندگیم سلام.تا دیروز مخاطبم فقط طاها بود ولی حافظ اینقدر شیرین و خوشمزه شده که باید بگم در کنار طاها و حافظ قشنگی زندگیم چند برابر شده.

البته سختی زیاد داره خیلی زیاد ولی با لبخند زدن های طاها و حافظ همشون از یادم میره.

طاها فقط مامان جان فقط میخام اینو بدونی که چقدر بهت وابسته هستم .عزیز دل مامان فدای لحظه لحظه تو بشم .خیلی عشقی بخدا خیلی عشقی.

خیلی دوست دارم مامان .تک تک این جملاتی که می نویسم باید بدونی با تمام حسم مینویسم و همینطور که می نویسم میخام ابراز کنم که چقدر میخامت.

طاها خدای مهربونم رو شکر میکنم که اول تو رو بهمون داد.خیلی شکر میکنم.خیلی ازش ممنونم .تو نور چشم منی.

به خاطر خوبی های تو خدا حافظ رو هم بهمون داد .اینکه تو چطوری با داداش مهربونی میکنی باهاش حرف میزنی حسادت نمیکنی خودش خیلی خیلی حس خوبیه.خیلی خوب .ازت ممنونم خدا جونم

حالا بریم سراغ حافظ.شیطونک بابا .دیروز واکسن 6 ماهگیت رو زدیم و کمی گریه کردی و زود اروم شدی ولی از دیشب تا حالا پات درد میکنه و کمی بی قراری

دیشب که مامان اصلا نخوابید .همش میترسیدم تبت شدید بشه چند بار هم با بابایی پاهاتو شستیم.

عشق مامان تو هم خیلی عزیزی.خیلی مامان دوست داره .قدر زندگیم رو میدونم خدایا شکرت

یه دندون خوشگل داری وای که چقدر اذیت شدی .تلاش میکنی سینه خیز بری کمی هم میری ولی نه زیاد.دو روزه برات فرنی درست میکنم.

مامان بره کمی استراحت کنه اخه دیشب اصلا نخوابیدم.

فداتون بشه مامان

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)