عشق من طاها

4 سالگی پسرم

نفس نفس مامان تولدت .هزازان هزار بار مبارک باشه طاهای عزیز و دوست داشتنی من فدای چشمای قشنگت بشه مامان.عشق مامانی تولدت مبارک باشه ببخشید که مامان با چند روز تاخیر اومد شرمنده پر گلم واخه یه روز قبل از تولد تو داداش حافظ رو ختنه کردیم و مامان حسابی دیگه درگیر شدم و فعلا تا امروز برات کیک تولد هم نخریدم که سعی میکنم ان شاالله تو این هفته بخرم عزیز دلم. طاهای دوست داشتنی و پسرک شیطون و شیرین زبونم خیلی خیلی دوست دارم. بزار کمی هم از داداش بنویسم که هفته پیش خیلی گریه کرد ولی خدا رو شکر خیلی زود خوب شد.داداش حافظ خوش خنده مامان . فقط دوست داره صداش کنیم تا قهقهه بزنه.خیلی شیرینه .دقیقا مثل خودت طاهای عزیزم. دوستون ...
27 بهمن 1398

تولد یه جیگری نزدیکه

تولد تولد تولد تولدت مبارک عشق قشنگم طاهای عزیزم . یواش یواش داریم به تولدت نزدیک میشیم و تو وارد 5 سالگی میشی عشق قشنگم.امسال با سال های قبل این تفاوت را داره که داداش کوچولو هم به ما اضافه شده .
13 بهمن 1398

داداش کوچولوم خوش اومدی

سلام پسر عزیزم .طاهای عزیزم داداش حافظ 98/08/24ساعت 10:15 شب به دنیا اومد.و با خودش یه عالمه مهربونی برامون آورد ان شاالله که قدمش پر از خیر و برکت باشه . از این به بعد باید از هردوتون بنویسم.با اینکه میدونم کمتر فرصت میکنم به وبلاگتون سر بزنم ولی تمام تلاشم رو میکنم که حتما بیام و خاطراتتون رو بنویسم حافظ عزیز هیچ وقت فکر نمیکردم وقتی بیای اینقدر مهرت به دلم بیفته و اینقدر دوست داشته باشم.خیلی عاشقت شدم مامانی دوستون دارم.طاها که همه زندگیمه و تو که با اومدنت زندگیمون رو قشنگ تر کردی.چند روز قبل از تولد تو خیلی من و بابایی استرس داشتیم بیشترش هم به خاطر داداشت طاها بود آخه من خیلی سختم بود که طاها رو تنها بزارم و برم بیمارستان.ا...
14 آذر 1398

همه زندگی مامان

عمر مامان سلام.بدون مقدمه اومدم بگم که خیلی دوست دارم خیلی زیاد نمیدونی چقدر برام عزیزی.خیلی دوست داشتنی هستی شیرین زبون من. دیروز برات یه ماشین دیوونه خریدم خیلی خوشحال شدی اصلا از خوشحالی نمیدونستی چیکار کنی .دوست دارم مامان فدای خنده هات بشم
5 آبان 1398

سه سال و هشت ماهگی

سلام گل پسر نازم عمر مامانی امروز تونستم بعد از مدت ها سر فرصت بیام و یه مطلبی بنویسم اخه واقعا بعضی وقتا که فراموش میکنم ناراحت میشم . عشق مامان جون که الان خواب هستی و کم کم میخای بیدار بشی.مامان و بابا خیلی خیلی دوست دارن خیلی زیاد دیگه کم کم باید خودمون رو واسه مهمون جدید آماده کنیم داداش کوچولو رو میگم به زودی میاد پیشمون و قراره رفیق تو بشه.الان که خیلی ذوقش رو میکنی و منتظر اومدنش هستی.مطمئنم پسرم با درک بالایی که داره دوستای خوبی میشن. نفس مامان دیروز رفتیم خرید و برای داداشی لباس خریدیم البته نه زیاد چون از لباسایی که برای تو خریده بوده خیلی مونده و من همونا رو گذاشتم برای داداشی.برای پسرم یه حوله تن پوش خوشگل خریدم.با ی...
24 مهر 1398

سه سال و هفت ماهگی

سلام پسر نازم.عمر مامانی پسر عزیزم که الان خونه نیستی و رفتی خونه آقا.دیگه کم کم به حرف مامان گوش نمیدی هر کاری کردم که نری به حرفم گوش ندادی. عشق مامان که منتظر اومدن داداشی هستی .بهت گفتم که داداشی برات یه ماشین دیوونه خریده که تو دستاشه منتظر بیاد بیرون و ماشین رو بهت بده و تو هم هر روز میگی ماشینم چه رنگیه.داداش کی میاد و ماشینمو کی میاره.خلاصه پسر قشنگم خیلی خیلی برام عزیزی.خیلی خیلی دوست دارم داداشی هم الان مرتب تکون میخوره و خیلی شیطون شده .ان شاالله به سلامتی بیاد پیشمون. منتظر اومدنت هستیم داداش کوچولو
26 شهريور 1398

عزیز دردونه مامانی

سلام سلام جیگر مامان.خوشگل من.عشق من پسرم خوابه نازه اخه شبا خیلی دیر میخابه طاهای عزیز تو پسر خیلی خوبی هستی اینو بدون مامان و بابا خیلی دوست دارن.چند ماه دیگه که قراره یه عضو جدید بهمون اضافه بشه شاید مامان نتونه بیشتر برای تو وقت بزاره و بیشتر وقتم رو صرف داداشی کنم.میخام اینو بدونی که مامان به فکرت هست و یه موقع فکر نکنی که نسبت به تو بی تفاوتم.این حرفارو برای زمانی مینویسم ان شاالله بزرگ شدی و خودت خوندی بدونی چقدر برام مهم و عزیز هستی. گل پسر نازم خیلی همه جا رو به هم میریزی یعنی مسابقه بزارن تو ریخت و پاش خونه نفر اول میشی.مامانی هم با این وضعیت باید همشو جمع کنه خیلی خسته میشم بعضی وقتا غر هم میزنم ولی ته قلبم چیزی نیست. ...
6 شهريور 1398